گام به سوی انقلابی گستردهتر #5 دقیقه #علمی
امروزه کامپیوترها دادهها را به صورت دودویی ذخیره میکنند، یعنی یا به صورت صفر یا یک- توالیای از یکها و صفرها اعداد یا حروف را نشان میدهد. با این حال کامپیوترهای کوانتومی بسیار قدرتمندتر هستند. به این دلیل است که کامپیوترهای کوانتومی، دادهها را با استفاده از کیوبیتها ذخیره میکنند. کیوبیتها این خاصیت را دارند که امکان حضور همزمان یک و صفر را فراهم میسازند. این امرِ به ظاهر کوچک، کامپیوترهای کوانتومی را قادر میسازد تا محاسبات نمائی بیشتری را در یک زمان انجام دهند و آنها را آنقدر قدرتمند میکند که میتوانند وظایف بسیار پیچیدهای، از قبیل کشف مواد مخدر، تجزیه و تحلیل بیشتر دادهها و حتی ایجاد کدهای غیرقابل شکستن، را انجام دهند.
ادامه مطلب
#دکلمه #حرف دل #تنهایی
دیوونه کیه عاقل کیه جونور کامل کیه
واسه نیار به عزتت خمارم
حوصله ی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمیگم سوال دارم یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم میشه چیکارم
میچرخم و میچرخونم سیارم
تازه دیدم حرف حسابت منم
ادامه مطلب
پدر گفت: دوست داشتن که عیب نیست بابا جان.
دوست داشتن دل آدم را روشن می کند. اما کینه و نفرت دل آدم را سیاه می کند،
اگر از حالا دلت با محبت انس گرفت، بزرگ هم که شدی آماده ی دوست داشتن چیز های خوب و زیبای این دنیا هستی.
دل آدم عین یک باغچه پر از غنچه است، اگر با محبت، غنچه ها را آب دادی، باز می شوند، اگر نفرت ورزیدی غنچه ها پلاسیده می شوند، آدم باید بداند که نفرت و کینه برای خوبی و زیبایی نیست، برای زشتی و بی شرفی و بی انصافی است. این جور نفرت علامت عشق به شرف و حق است.
خسرو اندیشناک گفت: بابا باز از کلاس پنجم ابتدایی به بالا حرف زدی »
ادامه مطلب
من به آمار زمین مشکوکم تو چطور ؟
اگر این سطح پر از آدمهاست
پس چرا این همه دلها تنهاست ؟
.
بیخودی می گویند هیچ کس تنها نیست
چه کسی تنهانیست ؟ همه از هم دورند
همه در جمع ولی تنهایند
.
من که در تردیدم تو چطور ؟
نکند هیچکسی اینجا نیست
ادامه مطلب
لینک خرید برای احترام به حق کپی رایت
ادامه مطلب
روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد!
روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند!
مدتی بعد، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند : می آمدند و می رفتند
به راست و چپ می پیچیدند،
بالا می رفتند و پایین می آمدند،
شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند، اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند!
مدتی بعد آن کوره راه، خیابانی شد!
حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند، سه ساعته بروند، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود
سال ها گذشت و آن خیابان، جاده ی اصلی یک روستا شد، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر
همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند،
مسیر بسیار بدی بود!
در همین حال، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران، راهی را که قبلا باز شده، طی کنند و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟
پائولو کوئیلو ـ قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها
میان پیچ من تا پیچ گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
که با این در اگر بند در ماند در ماند
آقای همساده دعوای با عزیزم ببخشید
فوت قایم تو سماور بکنم یا نکنم
می خوای بکن می خوای نکن
چای از بهر شما دم بکنم یا نکنم
می خوای بکن می خوای نکن
آش دوغی برایت بپزم یا نپزم
می خوای بریز می خوای نریز
روغنش رو دوبرار بریزم یا نریزم
می خوای بریز می خوای نریز
ای حبیب من ای طبیب من
عشق روی تو شد نصیب من
حالا لای لالا لای لای لای لا
حالا حالا حالا حالا حالا
این کمـــــــره یا فنـــــــــره
آقای همساده با عزیزم ببخشید 5 دقیقه بعد
درباره این سایت